صدام از گريه ي ديشب گرفته 
دارم ميميرم از ديوونه حالي
با اشکام باز مهموني گرفتم
همه چي هس فقط جاي تو خالي

يا مقلب القلوب والابصار...

                          اي آنكه به تدبير تو گردد ايام

                                                اي ديده و دل از تو دگرگون مادام

                          وي آنكه به دست توست احوال

                                                حكمي فرما كه گردد ايام به كام

 سال نو مبارك ، هميشه سبز باشيد

جايي كه نيست بسازيم لانه ، ميشه پر زد مثل پروانه

ميشه آسمونو رج زد ، ميشه با ستاره خوابيد

ميشه عاشق خدا شد ، ميشه از هميشه ترسيد

ميشه از بدن جدا شد ، ميشه رفت پابوس خورشيد

ميشه با خدا سخن گفت  ، حتي از عشق به خورشيد

ميشه با خاطره خنديد ، ميشه با پروانه رقصيد

ميشه با دشمن دوست شد ، مطمئن بدون ترديد

زندگي آرام است ، مثل آرايش يك خواب بلند

زندگي شيرين است ، مثل شيريني يك روز قشنگ

زندگي رويايي است ، مثل رويايي يك كودك ناز

زندگي زيباست ، مثل زيبايي يك غنچه باز

زندگي تك تك اين ساعتهاست

زندگي چرخش اين عقربه هاست

زندگي رازدل مادر من ، پينه دست پدر است

زندگي مثل زمان در گذر است

هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود نترس و نا امید نشو!!! چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن.

زندگی دفتری از خاطرهاست ... یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ... یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست ،چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...

هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشان

7--------------------------------------------7

عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
عاشقی مقدورهر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست

تو زندگی خیلی چیزا مهمه ...
ولی همیشه یه چیزایی هست
که از همه چیز مهم تره ...
بعضی وقتا آدم هایی هستند
که از همه چیز و همه کس
مهم ترند ...
ولی تو...

وقتی دلت تنگ شد ، وقتی چشات تر شد ، وقتی دیگه نبود كسی ، امید یا یه هم نفسی ، بدون كه اینجا یكی هست ، كه تو براش همه كسی . . .

چه بسا که وقت تنگ است...

زندگی باهمه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست

اضطراب و هوس دیدن ونادیدن نیست

زندکی جنبش جاری شدن است

از تماشاگه آغاز حیات تا بدان جا که خدا میداند

يک روز پر از شوق پريدن بوده است

اين بال و پري که خسته وفرسوده است

بگذار که در کنج قفس بنشينم

امروز تمام آسمان آلوده است

کودکي که گناه خويش را بدون پرسش ما به گردن مي گيرد

در حال گذراندن نخستين گام هاي قهرماني است"

کتاب ِسرخ....( سخنان ِ ارد بزرگ )

ما شقایقهای باران خورده ایم

سیلی ناحق فراوان خورده ایم

ساقه احساسمان خشکیده است

زخم ها از تیغ وطوفان خورده ایم

تا چه بود بعد از این تقصیر ما

تا چه باشد بعد از این تقدیر ما

خداوند براي حقيقت دروازه هايي بسيار تعبيه کرده است

تا به هر مومني که بر آن ها مي کوبد خوش آمد بگويد 

                                                                   (جبران خليل جبران)